چادر نماز

ساخت وبلاگ

نمی دونم توضیح دادم یا نه

زینب دختر کوچیکم جشن تکلیف داره امسال ارزوم بود براش چادر نماز بخرم

اون سری که اومدن گفت چادر نماز ابجی رو بده ببرم بابام گفته همونو سرت کن

من دادم رفت ولی ناراحت شدم

چادر نماز فاطمه مال سال 95 بود دلم می خواست زینب برای خودش چادر نماز داشته باشه

زنگ زدم مدرسه و هماهنگ کردم و براش چادر نماز جشن تکلیف خریدم

قرار شد بگن که ی خیر یا کسی این چادر نماز رو خریده برای زینب تا بابای الدنگش قاطی نکنه ناراحتی کنه

من چند روز منتظر بودم دیروز وسط کار دیدم شماره بابای بچه ها افتاد میگه تو از مدرسه شما کارت گرفتی برای چادر نماز گفتم اره

گفت ب چ حقی این کارو کردی؟ گفتم من قول داده بودم برای زینب سوغاتی بیارم نشد براش سفارش دادم

داد می زدا دادددد

اره بچه های من صدقه نمی خورن مگه من صدقه خورم که بچه هام صدقه بخورن

تو چرا به مدرسه بچه ها زنگ می زنی تو چرا فلان می کنی

گفتم منم مادرشونم حق دارم ازشون خبر داشته باشم و اینا

خلاصه اینه که کلی حرف بارم کرد

زنگ زدم مدرسه ب مدرسه هم کلی حرف زده بود

دوباره زنگ زدم به گوشیش خانمش برداشت باهاش حرف زدم گفتم تو رو خدا شوهرتو راضی کن حداقل زینب تو جشن چادرشو سر کنه بعدش خودم میام چادر رو میارم

گفت قبول نمی کنه اره اگه زینب بخواد ما براش می خریم و فلان

گفتم من نمیگم شما نمی خرین یا چیزی

من دلم خواسته خودم بخرم واقعا کاری با شما ندارم

از دیروز بهم ریخته ام شدید

الانم ذهنم درگیره


سکوتم را شکستم...
ما را در سایت سکوتم را شکستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhaikhodemony بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 17:53